آورده است چشم سياهت يقين به من
هم آفرين به چشم تو هم آفرين به من
من ناگزير سوختنم چون كه زل زده ست
خورشيد تيز چشم تو با ذره بين به من
بر سينه ام گذار سرت را كه حس كنم
نازل شده ست سوره اي از كفر و دين به من
ياران راستين مرا ميدهد نشان
اين مارهاي سرزده از آستين به من
تا دست من به حلقه ي زلفت مزين است
انگار داده است سليمان نگين به من
محدوده ي قلمرو من چين زلف توست
از عرش به فرش رسيده ست اين به من
جغرافياي كوچك من بازوان توست
اي كاش تنگ تر شود اين سرزمين به من...
#علیرضا_بدیع