#شعر ازدواج حضرت# محمد و حضرت
#خدیجه علیهما السلام
#حسان
💐🍀🌹🍀🌷🍀🌺🍀🌼🍀🌸🍀
مُحمّد را نكو همسر خدیجه
عزیز قلب پیغمبر خدیجه
یقین باشد، پس از زهرا و زینب
بود از هر زنى برتر، خدیجه
پناه امتى بود و نبى را
به روز بى كسى، یاور، خدیجه
گهى غمخوار، او هنگام سختى
صفا بخش دل شوهر، خدیجه
گهى با خندهى نوش آفرینش
سرور قلب آن سرور، خدیجه
میان دلبران، همتاى او كیست؟
دل «لولاك» را دلبر، خدیجه
زنى چون حوریان، مجذوب شوهر
همه آسایش همسر، خدیجه
وجود «رحمة للعالمین» را
پرستار و نوازشگر، خدیجه
گرفته با ادب، چون هالهى نور
چراغ وحى را در بر، خدیجه
به طوفان بلا، چون كوه، محكم
به كشتى امان، لنگر خدیجه
مبارز محرمى، همراز و نستوه
شكوه غم، ز پا تا سر، خدیجه
توان بخش صفوف مؤمنان بود
به تنهایى چو یك لشكر، خدیجه
چو مىشد سنگباران خانهى او
به پیش مصطفى سنگر، خدیجه
به شام تار خورشید نبوّت
بود مهتاب روشنگر، خدیجه
وفا و عشق و عفّت، زینت اوست
ندارد غیر ازین زیور، خدیجه
چه خوش «اللَّه اكبر» گفت و بگذشت
ز جان و مال و سیم و زر، خدیجه
همین وارستگى، شایستهى اوست
چو زهرا را بود مادر، خدیجه
كشد بار عطاى آسمانى
چو باشد مادر كوثر، خدیجه
چه كوثر، آن كه یكتا همچو طاهاست
صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه
ز نامش مادران برخود ببالند
كه دارد یك چنین دختر، خدیجه
چه خوش باشد غلام خود بخواند
«حسان» را درصف محشرخدیجه