لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ: بر اساس روایات وقتی این دختر بزرگوار امیرمؤمنان علی(علیه السلام) متولد شد، حضرت زهرا(علیها السلام) از ایشان خواست، تا نامی برای این نوزاد انتخاب نماید که حضرت علی(علیه السلام) می‌گوید در نامگذاری فرزندانم بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیشی نمی‌گیرم. چون پیامبر از سفر بازگشت، حضرت زهرا(علیها السلام) بچه را به ایشان دادند و پیامبر فرمود واللّه در نامگذاری خودت و بچه‌هایت بر خدا پیشی نگرفتم و پیامبر از جانب خدا نام زینب برای این دختر قرار داد، و فرمود علی، خودش زینت اهل دنیاست، اما این دختر به جایی می‌رسد که زینت پدر می‌شود. [۱] پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مورد فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) می‌فرماید: «وُلدِ فاطِمَةَ فَانَا وَلِیُّهُم وَ عُصبَتُهُم، وَ هُم خُلِقُوا مِن طِینَتِی ویل للمکذبین بفضلهم، من أحبهم أحبه اللّه و من أبغضهم أبغضه اللّه؛ فرزندان فاطمه (حسن، حسین، زینب، و امّ کلثوم)، که من ولی و سرپرست نَسَبی آنها هستم، از طینت و خمیره ذات من آفریده شده‌اند، وای بر آن کسان که فضل و بزرگواری ایشان را تکذیب کند و هر که آنها را دوست بدارد، خدا او را دوست می‌دارد، و هر که با آنها دشمن باشد، خدا او را دشمن دارد».[۲] همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درباره حضرت زینب چنین فرمود: «مَن بَکی عَلی مصائبِ هذِهِ البِنتِ کانَ کَمَن بَکی عَلی أخَوَیهَا الحَسَنِ و الحُسَینِ؛ هر کس بر مصیبت‌های این دختر (زینب) بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش، حسن و حسین گریسته باشد».[۳]      رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در جائی دیگر می‌فرماید: «زینب با هزار سختی به انواع بلاها گرفتار خواهد شد».[۴] از آن حضرت روایت دیگری وجود دارد: «وصیّت می‌کنم حاضرین و غائبین امّت را که این دختر را به حرمت پاس بدارند، همانا وی مانند خدیجه کبری است».[۵] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در علت گریه‌اش در تولد حضرت زینب فرمود: گریه‌ام به این علت است که این دختر دوست داشتنی من سرنوشت غمباری خواهد داشت، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتی دردناکی رو به رو می‌شود و چه مصیبت‌های بزرگی را به خاطر رضای خداوند با آغوش باز استقبال می‌کند. [۶] از نگاه حضرت علی(علیه السلام) نیز حضرت زینب، دارای جایگاه خاصی بود و به او احترام بسیاری قائل می‌شد. چنانکه نقل شده وقتی اهل بیت(علیهم السلام) می‌خواستند به زیارت مرقد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بروند، امام علی(علیه السلام) جلوتر می‌رفتند، تا راه را باز کنند و حسنین(علیهما السلام) اطراف حضرت زینب را می‌گرفتند و امیرمؤمنان چراغ‌های حرم پیامبر(صلی الله علیه و آله) را خاموش می‌کرد، تا کسی قد و قامت حضرت زینب را مشاهده نکند. [۷]      از منظر حضرت علی(علیه السلام) دخترش دارای جایگاه ممتاز علمی بود به طوری که این شایستگی را داشت تا برای بانوان کوفه تفسیر قرآن بگوید. یک سال پس از استقرار حضرت علی(علیه السلام) در کوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به امام پیام فرستادند و گفتند: «ما شنیده‌ایم که دختر شما، حضرت زینب‌ همانند مادرش، زهرای مرضیّه، منبع سرشار دانش و دارای علوم و کمالات است. اگر اجازه بدهید به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهره‌مند شویم». امام علی‌(علیه السلام) نیز اجازه داد، تا دختر عالمه‌اش، بانوان مسلمان کوفه را آموزش داده و مشکلات علمی و دینی آنان را حل کند. زینب‌(علیها السلام) آمادگی خود را اعلام نمود و بعد از دیدارهای مقدماتی، جلسه تفسیر قرآن برای آنان تشکیل داد و پرسش‌ها و شبهات آنان را جواب می‌داد. [۸] بنابر روایتی حضرت علی(علیه السلام) در هنگام شهادت خود حضرت زینب(علیها السلام) را از وضعیتی که برای او پیش می‌آید، آگاه می‌کند، در این روایت آمده: «در واپسین لحظات عمر مبارک امام علی(علیه السلام) دخترش زینب از پدر می‌خواهد تا حدیثی که ‌ام ایمن برایش نقل کرده را بازگوید. علی(علیه السلام) می‌فرماید دخترم، گویا تو و دختران اهل بیت را می‌نگرم که به صورت اسیر و در نهایت پریشانی وارد این شهر (کوفه) می‌کنند، به گونه‌ای که بیم دارید مردم به سرعت ‌شما را بربایند. دخترم! آن روز صبر کنید، صبر کنید، سوگند به خداوندی که دانه را می‌شکافد و انسان را خلق می‌کند، در آن روز در سراسر روی زمین غیر از شما و دوستان و شیعیان شما، دوستی دیگر برای خدا نخواهد بود...».[۹]      حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز درباره دخترش زینب چنین می‌فرماید: «محبت دخترم زینب به حسین بی‌نهایت است، که بی‌دیدار حسین آرام نمی‌گیرد. اگر بوی حسین را نشنود، قالب تهی می‌کند».[۱۰]