🔺به نام خدا🔺 🔸آسمان شب محله ما🔸 ✍️ محمد سبحان کریمی قسمتی از متن : «.... برای همین فرصت را از دست ندادم و شروع به گشت و گذار کردم. کمی جلوتر که رفتم یک چیزی شبیه ماشین قدیمی دیدم که تایرهایش پنچر و بدنه و بتونه شده و صندلی‌های رنگ و رو رفته داشت. سوار شدم کمی که جلوتر رفتم دیدم صدای جیغ و داد می آید و ....» 🕰زمان انتشار : شنبه 28 اسفند ساعت 8 شب 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌