#خاطره_طنز 😊
راوی:
#جانباز مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری (اسماعیل)
وقتی
#روحاللہ شهید شد حالِ همهی بچهها خیلی بد بود. دیدن جای خالی
#قدیر و
#روحاللہ غیرقابل تحمل بود.
روحالله و قدیر رو که منتقل کردن عقب، وارد خونهای که مقرمون بود شدم، دیدم چفیه
#روحاللہ به دیوار آویزونه... دلم براش پر کشید. رفتم چفیه شو برداشتم و گذاشتم رو صورتمو شروع کردم به گریه کردن.
داشتم چفیه رو میبوسیدم که یکی از بچهها دستش رو گذاشت رو شونه مو گفت: - اسماعیل، گریه نکن. این چفیهی منه، چفیهی روحالله اون یکیه... همونجور نگاهش کردم. چفیه رو پرت کردم سمتش. وسط گریه دوتایی مون زدیم زیر خنده...
#شهید روح الله قربانی و
#جانباز مدافع حرم امیرحسین حاجی نصیری (اسماعیل)
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌹🌹🌹🌹🌹🌹