💌🌼💌🌼💌🌼💌🌼💌
🔷خاطرات شهید مهدی سقازاده از زبان همرزم شهید
⭕️در کار های نظامی هم باهوش و مستعد بود و در تشکیلات آموزش نظامی آقای عمویی فعالیت می کرد. همراه هادی آریایی و نوید قربانی وقت صبحگاه با لباس مرتب و روی گشاده بچه ها را برای مراسم صبح گاه آماده می کردند.
❇️شاید اخلاق بسیار عالی این سه نفر باعث می شد بسیاری از بچه ها سریع برای صبحگاه آماده و در گروهان ها سازمان دهی شوند.
🔆سال ۱۳۶۶ مهدی سقازاده فرمانده گروهان دوره پنجمی ها شد. جوانی با اخلاق وخوش رو که در کارهای نظامی نمونه بود و البته در مشق و درس هم الگو. مهدی بسکتبالیست خوبی هم بود و در اوقات فراغت با بچه ها ورزش می کرد.
♻️سال ۱۳۶۷ بعد از پاتک سنگین عراق در منطقه فاو ، به دلیل ضرورت جبهه ها کل مکتب بسیج شدند و دانش آموزان و کادر درس و مشق را تعطیل کردند و دیگه جمعی به جبهه رفتند.
✴️مهدی سقازاده چون تجربه و سابقه حضور در لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) را داشت ، به گردان حبیب رفت و در کنار دوستانش حسن زندی و حسین عزیزخانی و حمید ولی زاده و خیلی های دیگر در اولین روز مرداد ۱۳۶۷ به جمع شهدا پیوست.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
💢اواخر اردیبهشت ، مهدی را در پادگان دوکوهه دیدم. دیدارمان خیلی کوتاه بود و من اتفاقات آن روز را یاد آوری کردم و مهدی هم می خندید. بعد از آن ، دیگر هم را ندیدیم. من با گردان حضرت قاسم (ع) لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) به غرب رفتم. آقا مهدی در گردان حبیب لشگر ۲۷ ماند و در عملیات بیت المقدس ۷ و سپس در عملیات دفاع سراسری در برابر هجوم عراق در اواخر تیر و اوایل مرداد شرکت کرد.
💮دهه اول مرداد ، بعد از اینکه از منطقه برگشتم ، آمدم مکتب. از در دژبانی که رد شدم و به حیاط اصلی رسیدم ، عکس مهدی سقازاده و پلاکارد تسلیت او را به درخت های میدان صبج گاه آویزان بود. اعلامیه را با دقت خواندم;
مزارش در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) بود.
💟 راستش را بخواهید ، الآن بعد از سی سال فکر می کنم شهادت حق مهدی سقازاده بود و اگر شهید نمی شد ، جای تعجب داشت.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🔹
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸