اولین روزی که  وارد کلاس شد، اولین جمله ای که بکار برد این بود؛ اساس ، تخریب  است نقل میکرد : لحظه انفجار تله چند متری با اون فاصله داشت  لحظه ای که انفجار صورت گرفت محمد حسین با هیکل ورزیده و درشت را به اندازه شش متر پرت کرد روی خانه های خراب  میگفت : انقدر ترکش به سر و صورت و بدنش اصابت کرد که پاهاش مثل خمیر شده بود . . .  نفس های آخرشو تو بیمارستان حلب کشید  و پر کشید تا عرش خدا تا خستگی های مجاهدت های بی وقفه اش رو با شهدا رفع کنه  و شهر حلب میعادگاهی شد برای پرواز عشاق سینه سوخته و بهترین گل های روزگار... شادی روحش صلوات❤️ http://eitaa.com/golestanekhaterat