گلزار شهدای کرمان
🌸روایت #زینب_حاج_قاسم از آخرین تماس تلفنی با پدر: ♡آخرین باری که بهم زنگ زدید، سه ساعت قبل از سفرتا
این را اولین‌بار که با هم به سوریه رفتیم به من دادید و گفتید: بابا اینو به همراه داشته باش تا اگر اتفاقی برایمان افتاد، بدانند تو دختر من هستی.. سکوت کردم و گفتم:یعنی با هم میشویم؟😍 گفتید: بله؛ با اینهمه اصرار برای کنار من ماندن در همه جا، آخر با من شهید میشوی، بعد مکثی کردید و گفتید: البته من خوشحال میشوم تو با من شهید شوی! ‌‌ هر سفر که با هم میرفتیم این پلاک را به همراه داشتم و منتظر لحظه با شما بودم. چه انتظار بی‌ثمری شد! آخر به شما نرسیدم و شما پر کشیدید!🕊 شاید بالهای من برای پرواز و اوج با شما خیلی کوچک بود و باید میماندم تا بالهایم را قوی‌تر کنم تا اوج بگیرم. ‌‌ امسال تلخ‌ترین سال زندگیم شد😔 و هر سال تلخ‌تر و تلخ‌تر خواهد شد. نمیدانم تا چند ساعت، تا چند روز، تا چند هفته، تا چند ماه، تا چند سال باید دیدن روی ماهتان را بکشم ؛ اما باور دارم در حال آماده شدن برای بازگشتید و با مهدی فاطمه(عج)💚 خواهید آمد. آن روز دور نیست!! ‌ سلیمانی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman