بزم وحدت☘☘☘ غزلی از صائب تبریزی یا رب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده هر سر موی حواس من، به راهی می‌رود این پریشان‌سیر را، در بزم وحدت بار ده... مدتی گفتار بی‌کردار کردی مرحمت روزگاری هم به من، کردار بی‌گفتار ده چند چون مرکز، گِره باشد کسی در یک مقام؟ پایی از آهن، به این سرگشته چون پرگار ده شیوه‌ی ارباب همت، نیست جود ناتمام رخصت دیدار دادی، طاقت دیدار ده بیش از این مپسند صائب را به زندان خرد از بیابان، مُلک و تخت، از دامن کهسار ده مجموعه‌ی رنگین گل، قهرمان، ص ۱۱۴ و ۱۱۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303