✍
#خاطراتشهدایبابلسر
🔻
شهید کاظم خردمندی به روایت مادر شهید:
🔹زمانی که می خواست به جبهه برود من به بازار برای خرید رفته بودم و کنار بازار روز قدیم ایستاده بودم که پسرم به من گفت: مادر! می خواهم به جبهه بروم من گفتم: « پسر! پدرت نیست کجا می روی؟ بمان تا پدرت بیاید و اجازه بدهد.» وقتی که به خانه آمدم او لباس اش را آماده کرد و خواهرانش به او گفتند نرو اما او به حرف خواهران اعتنایی نکرد و به سپاه رفت. من به اتفاق دایی شهید به سپاه رفتیم چون پدرش نبود! دیدیم شهید با روحیهی شاد به داخل اتوبوس رفت. من صدایش کردم و گفتم: کاظم جان! نمی خواهی با مادر و دایی خداحافظی کنی و رضایت بگیری؟ آمد و خداحافظی کرد و گفت: «مادر! برای اسلام جنگیدن رضایت نمی خواهد.» من مقداری پول به او دادم و از من خداحافظی کرد.
شادیارواحمطهرشهداصلــوات🌱
مرکزفرهنگیگلزارشهداءامامزادهابراهیم(ع)
❣️
@golzarshohada_babolsar