💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫
🌷منطقه ای که ما باید در کربلای 4 عمل می کردیم به شکل یک پنج ضلعی بود که در کانال ماهی وارد شده بود. وسط این منطقه پنج ضلعی پاسگاه کوت سواری بود، با استحکامات و کانال های بتنی و تیربار هایی که هر نقطه را می زدند. گردان محمد در ضلع غربی این پنج ضلعی وارد شده بود. به محمد گفتم از همان ضلع غربی حرکت کند و از ضلع پشتی به سمت ده پل برود. برای رسیدن به آن ضلع، محمد نیروهایش را حدود پنج کیلومتر پیاده برد. پیاده روی در آن خاک نرم و چسبنده واقعاً سخت و نفس گیر بود. پشت بی سیم به محمد می گفتم: کجایی؟ - فلان جا!
- گردانت کجاست؟ - پشت سرم.
- محمد تو فرمانده ای. گروهان یک را بفرست جلو، از اون گروهان دسته یک و از دسته یکت آر پی جی زنت جلو باشه، نه اینکه خودت بری جلو گردان راه بری.
بی سیم زد. گفت من الان روی دژ هستم.
گفتم: چند نفر را بفرست جلو!
چند دقیقه بعد، بی سیم چی اش، آقای کشمیری، جوابم داد و گفت: محمد جلوتر از همه رفت و خورد...
راوی سردار سلطان آبادی
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید