💫یادی از شهیدآیت الله سید عبدالحسین دستغیب 💫
🌷طلبه جوانی بودم،18 ،19 سال داشتم که در حوزه آقای دستغیب مشغول به درس و بحث شدم. آن روزها خیلی تمایل به ازدواج داشتم، همه مقدمات هم انجام شده بود، جز اینکه هیچ پول و درآمدی برای آغاز زندگی نداشتم. چون تازه وارد بودم، آشنایی هم با آقا نداشتم جز دیدارهای عمومی طلاب، برای همین نمی توانستم خواسته ام را با ایشان در میان بگذارم. تصمیم گرفتم نامه ای بدون نام به ایشان بنویسم شاید ایشان کمکی کردند و مشکل ازدواج من بر طرف شد. چند روز از پست کردن نامه گذشت که آقا وارد مدرسه شدند. تا وارد شدند،چشم در بین طلاب چرخواندند. نگاهشان روی من قفل شد. به سمت من آمدند و با لبخند گفتند: آقای شهابی حاجتتان برآورده است، بعداً به منزل بیائید!
جا خوردم. نه نامه ام اسم و امضا داشت نه کسی جز خدا از نوشتن آن نامه اطلاع نداشت. به منزل آقا رفتم و ایشان مبلغی به من هدیه دادند. وقتی که آن را خرج ازدواجم کردم، دیدم آن مبلغ درست به اندازه خرج و مخارج عروسی ام شد که همه راضی بودند، بدون یک ریال کم و زیاد!
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید