💫یادی از سردار شهید حاج اسکندر اسکندری 💫
🌷شیر آب حیاط خراب شده بود و هر روز مقدار زیادی آب از آن هدر می رفت. هرچه چشم انتظار بودم یکی از بچه ها یا مرد هایی که به خانه ما می آیند این شیر آب را تعمیر کنند، کسی حواسش به آن نبود. حسابی کفری شده بودم. گفتم: رو به عكس حاجی گفتم آخه این چه وضعیه، یعنی هیچ کس نیست این شیرآب را برای من درست کنه، آخه من چی کار کنم.
با همین فکر و خیال ها به خواب رفتم. دیدم حاج اسکندر کنارم ایستاده و با مهربانی می گوید: خانم این چیزیه که به خاطرش اینقدر ناراحت می شی؟
برام یه آچار فرانسه با آچار لوله گیر بیار. برایش آوردم. رفت توی حیاط کنار شیر آب نشست و شروع کرد به باز و بسته کردن شیر آب. چند دقیقه بعد بلند شد و گفت: آخه این کاری داشت، خودت هم می تونستی انجامش بدی!
صبح شد. برای نماز که رفتم، دیدم شیر آب درست شده و دیگر چکه می کند!
روز بعد هر کس آمد و نگاهی به شیر آب می کرد و می گفت: حاج خانم کی شیر را درست کرد.
می گفتم: شهيدم آمد درستش کرد و رفت!
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید