💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷من در کودکی یتیم شده بودم. اوایل سال 60 بود که از خانه فرار کردم و به جبهه رفتم. خانمیرزا من را می شناخت، من را به مرودشت برگرداند. خودش در عملیات ثامن الائمه برای اولین بار مجروح شد. همان ایام مجروحیتش زمانی که برای تعویض پانسمان می رفت، من را در خیابان دید و گفت : شب سری به من بزن. شب برای عیادت ایشان رفتم و از اینجا رابطه عاطفی عمیق بین ما آغاز شد. آن روزها من 13 سالم بود و خانمیرزا 21 سال. در حقیقت سرپرست من شد و جای پدر من بود، اما دوست نداشت من به چشم یک یتیم و او سرپرست دیده شویم. با هم خطبه ی برادری خواندیم و من شدم یکی از نزدیکترین و صمیمی ترین دوستان خانمیرزا که بیشتر شب ها و روزهایم را با او سپری می کردم. خطبه ی برادری را با تیتر1+1=1 نوشت و عهد و پیمان برادری را بین ما رسمی کرد. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ ایتا: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید