💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷علاقه عجیبی به امام زمان(عج) داشت. هر وقت می شنید یکی از رزمندگان با امام زمان(عج) ملاقات داشته هر جور که شده، خودش را می رساند و صحت و سقم آن را می پرسید و در دفترش می نوشت، شرح زیارت یکی از رزمندگان زرقانی را اینگونه نوشته بود: ... بعد از پایان نگهبانی در باران آمدم و دو رکعت نماز شب خواندم. نم لباس ها تمام بدنم را به لرزه انداخته بود، حالتی در من پیدا شده بود که خوابم نمی برد. شروع کردم به خواندن دعای فرج و صدا زدن آقایم امام زمان(عج). می گفتم:آقا من بدون لباس ماندم و با بدن خیس خوابیدم. ناگهان فضای تاریک سنگر روشن شد. دستی از درون نوری خیره کننده بیرون آمد و لباسی به طرف من گرفت و گفت:بگیر برادر! گفتم شما که هستید؟ گفت: همان که صدایش می زدی. تا لباس را گرفتم سنگر در تاریکی فرو رفت، اما بوی عطری در سنگر پیچیده بود که تا چند سنگر اطراف هم شنیده می شد... من[خان¬میرزا] خودم رفتم و آن لباس را زیارت کردم، هنوز بوی عطرش در مشامم هست. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ ایتا: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید