💫یادی از سردار شهید مرتضی جاویدی 💫
🌷در فعالیت های انقلابی، کارش از مخفي کاري و پنهان کاري گذشته بود. با شجاعت در روستا مي ايستاد و از ظلم ها و جنايت هاي شاه مي گفت.
رئيس پاسگاه روستا از دست مرتضي کلافه بود. با آن همه دب دبه و کب کبه، زورش به اين نيم وجب بچه نمي رسيد. هر بار هم او را مي گرفتند و به پاسگاه مي بردند ناجوانمرادانه او را زير مشت و لگد و پوتين خود مي گرفتند. روزي بعد از اينکه کتک مفصلي به او مي زنند، رئيس پاسگاه مي گويد: آخه تو کي مي خواي دست از اين کارهات برداري. من ديگه تو را آزاد نمي کنم مگر اينکه جلو همه بگي خدا، شاه، ميهن.
مرتضي با سر و صورت زخمي، در حالي که ناي کلام کردن نداشت، به رئيس پاسگاه پوز خندي مي زند و مي گويد: خدا، ميهن، روي شاه هم خط قرمز بکشيد.
ناگهان، تمام مأموران حاضر در اتاق به سمت مرتضي حمله مي کنند و جسم نحيف او را با ضربات محکم خود، کبود و زخمي مي کنند.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید