⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️
🌷پس از شروع جنگ از آبادان به شیراز مهاجرت کردیم. سال 1360 بود. آن روز محمد یک موسیقی خارجی گذاشته و صدایش را بلند کرده بود. تا صدای آهنگ به اوج رسید، آقا چهرهاش در هم رفت. با عصبانیت و ناراحتی گفت: ممد این نوار را خاموشکن! - مُو می خوام گوش کنم!
آقا با عصبانیت گفت: اینها روح آدم را نابود میکنه... اینها تو را از خدا دور میکنه! محمد یکساعتی خودش را در اتاق حبس کرده بود، بعد با یک جعبه نوار بیرون آمد،کلکسیونی از نوارهای کم یاب عربی و خارجی، که چند سال صرف جمعکردن آن کرده بود.آنها را روبروی آقا گذاشت و با احترام گفت: آقا شما راست میگید، اینها برای آدم خوب نیست، آدم را از خدا دور میکنه. همش مال شما، میخواهید بریزید دور، میخواهید روش قرآن و سخنرانی ضبط کن یا هر چی...
آقا با خوشحالی گفت: آفرین پسرم، خدا عاقبت بخیرت بکنه!
آن یک ساعت تفکر نقطه عطف زندگی محمد بود. از آن روز نماز اول وقتش ترک نشد و کم کم پای قرآن به زندگی اش باز شد...
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید