⭐️یادی از سردار شهید محمد حسین(امیر) مهدی زاده ⭐️ کادر ثابت جبهه بود و هر چند ماه، چند روز به مرخصـــی می آمد. پدر خیلی اصرار داشت، امیر پا گیر شهر شود. می گفت بیا برای خودت شغلی و کاری دست و پا کن، هر وقت عملیاتی بود برو و برگرد. اما امیر راضی نمی شد. مدتی هم گیر داد که امیر را زن بدهد، تا مسئولیت زن و زندگی او را از جبهه دور کند. امیر برای اینکه دل پدر و مادرش را بدست بیاورد به این راضی شد. مادر دختر یکی از آشنایان را نشان کرده بود. مقدمات جلسه خواستگاری انجام شد و به خانه آنها رفتیم. خانواده دختر امیر را خوب می شناختند. فقط برای ازدواج یک شرط گذاشتند: خروج امیر از سپاه! امیر یک کلام گفت: من سرم را برای سپاه گذاشته ام، تا زمانی که جنگ باشد من از سپاه و جبهه جدا نمی شوم! مراسم با همین حرف امیر تمام شد! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید