#اخلاص_شهید
✍به روایت دوست شهید
من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال #سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن #زیارت_عاشورا و مداحی بود.
بعد از اتمام مراسم، ناگهان شال سبزش را بر گردن من گذاشت. با #تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟ گفت: بگذار گردن تو باشد.
بعد از لحظهای دیدم #جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن.
با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفتهاید، #مداح ایشان است. امّا سیّد کمی آنطرفتر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه میکرد.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh