پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت ميکنم، نجار آن شب نتوانست بخوابد. همسر نجار گفت:"مانند هرشب بخواب، پروردگارت يگانه است و درهای گشا يش بسيار " کلام همسرش آرامشی بردلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد صبح صدای پای سربازان را شنيد،چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی وافسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم بادست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلوبرد تا سربازان زنجيرکنند. دو سرباز با تعجب گفتند: پادشاه مرده و از تو مي خواهيم تابوتی برايش بسازی ،چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت، همسرش لبخندی زد و گفت: "مانند هر شب آرام بخواب، زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند " فکر زيادی بنده را خسته می کند، درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست....🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♦️ 👈 گمنام_313