النگوها و گوشواره هایش را داد به مسئول پشتیبانی از جنگ که در مسجد بود و زود رفت. آقای مسئول دوید و داد زد: مادر رسیدتان... سرش را چرخاند و گفت: پسر و شوهرم را هم که در جنگ دادم از خدا رسید نگرفتم! 🔻- -🔻- به  ما بپيونيد👇 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ 🌷 @gomnam313 ╚═ ⚘════⚘ ═╝