محمدرضا هشت ساله بود
که پدر بستری شد بیمارستان...
مادر ما را دور هم جمع کرد
تا ختم صلوات بگیریم برای سلامتی پدر...
سهم محمدرضا هم هزار صلوات بود
تسبیح را برداشت و شروع کرد ..📿
پنج دقیقه نگذشته بود که گفت:
تموم شد!
فرستادم
زنگ بزنید بیمارستان اگه بابا هنوز
خوب نشده، باز بفرستم ..
تعجب کردیم!
چطوری انقدر زود فرستادی؟!
جلوی ما بفرست ببینیم!
گفت: فرستادم دیگه اینجوری:
یهصلوات،دوصلوات،سهصلوات
کلا استعداد داشت در کاشتن لبخند
بر لبدیگران ♥️:)
- خواهر شهید🎙
_شهیدمحمدرضادهقانامیری