🔸 چند واحد درس "حکمت" در تعمیرگاه
امروز به جهت تعمیر شیشه اتومبیلم به چند تعمیرگاه رفتم.
همه میگفتند باید موتور بالابر را عوض کنی.
نزد جوان صاف و سادهای رفتم که همه از هنرش در تعمیر میگفتند!
مشاهداتم را در آن تعمیرگاه ذیلا آوردهام:
میگفت: سعی میکنم تا میتوانم تعمیر کنم نه تعویض.
میگفت: دو چیز من را خوشحال میکند، رضایت مشتری و رضایت خدای مشتری.
شاگرد نوجوانی داشت که فرایند انجام تعمیر را با حوصله و همانند یک معلم به او میآموخت.
به شاگردش میگفت: وقتی دنبال وسیله گمشده میگردی با ناامیدی نگرد؛ امیدوارانه به دنبالش برو، حتما پیدا میکنی.
تمام قطعاتی را که تعمیر میکند برچسب تاریخدار میزند و تا یک سال هر مشکلی ایجاد شود، تعمیر رایگان میکند.
با سن اندکش، خوشرو، صمیمی و سرشار از ادب است.
سائلی با ویلچر دم مغازه میآید و طلب کمک میکند. مبلغی به شاگردش میدهد و میگوید: پسر جان فراموش نکن، موقع دادن پول به فقیر، دستت پایین تر از دست او باشد!
نتیجه:
تربیت حکیمانه، در متن عمل و زیست کاری در بطن جامعه به فعلیت میرسد و رجوع صِرف به کلاس درس و محیطهای خودساخته گلخانهای تنها بخش کوچکی از ماجراست!
اگر به دنبال یادگیری باشیم، همه جا محل آموختن است...
حکمت همه جا جاری است...
🌴"با من بیا"
💠
@gonabad20ir