─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ کــردی هــماره مـــرگ طلـب از خدا علی تا مسـتجاب شـد به نمــازت دعـا عـلی شب را به شوق مرگ نخفتی که صبحدم فرقت شــود بطاعت یکــتا ، دو تا ، علی اطفال در خــرابـه و مـرغـان به لانـه هـا با هــم گــرفته اند بـرایــت عــزا ، علــی ای مهـربان پــدر به یتــیمان ز جای خیز بر کودکان خــود بر امشــب غــذا ، علی ای مهــربان در به یتــیمان ز جــای خیز بـر کودکان خــود بـبر امشب غذا ، عـلی آن شب قدر زسوز درون داشت با تو راز کامشب کمــین گرفته براهــت قضا علی محراب لب گشـوده و فــریاد می کشید یک امشــبی بجــانب مســجد میا ، علی پیغمـــبر در بـنـالـه در امـد مــرو مــرو ای با خـــبر ز نقشـــه خصــم دغــا علـی هستی زبیم،جان خود از دست داده بود بگذاشتی بجــانب مسجــد چو ، پا عـلی گفــتـی اذان آخـــر خـود را بشـوق مرگ کردی ز خـواب قـاتل خـود را صـدا علی تا تـیـغ کیــن رسیــد بفـــرق مـنیــــر تو زهــرا به خـلد نـالـه زد و گفــت یا علی "میثم"که گشــته مشتری درد عـشـق تو عـاشــق بــود ولای تـو را با بـلا علــی شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 🌺࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه هاے اهل بیت (ع) ─━⊰۰۰۰═•••❃❀❃•••═⊱۰۰۰━─