─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نامهـربان_نیـزه😭
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
کدامین راه دیده برخودش یک کاروان ؟نیزه!
تو شـــاهد باش اوج درد را نامهربان، نیـزه !
که دیده یک سلیمـان را که بی انگشت افتاده
تن صدپاره اش برخاک وراسش برسنان،نیزه!
امان ازلحظه ای که در دل گودال خون دیدم
که با باران تـیر و سنگ ها شد هـمزمان، نیزه
خبر از حنجــــر خشـکیده ات مـیداد بر عالم
اگــر میداشـت ای آرام جـــان من، زبان ،نیزه
هزارو نهصدوپنجاه ویک زخمش مگرکم بود؟
که حـالا مینهـــد بر حنجر یارم نشــــان، نیزه
شـــمیم عطــر جنـت میــوزد از گیسوی یارم
دمی که نیـزه دارش میدهد نی را تکان، نیزه
چو دیدم بر سر نـیزه تن شش ماهه را گفتم!
چه کرده با گلوی کودک شـیرین زبان ؟نیزه !
پس از باریدن سنـگ و هجــوم تیــرها دیدم
چـه کــرده با تن عــریان میـــر کاروان نیزه !
به چشـمان خـودم دیدم علمداری بدوندست
کهمنشـق بود فرقش از وسط تا ابروان ،نیزه
به روی پیکــر مجــروح یکخورشید میدیدم
هزاران زخــم شمشــیر و فـرود بیکران ،نیزه
تو پیش قافله بودی و من در بند و در زنجیر
به پایم زخم خـارو سنگ ها بوسه زنان ،نیزه
تمامجـــان زیـنب بر سرت بود آن چهل منزل
که همچـون آهویی بوده به دنبالت دواننیزه
به وقت شــام در آن ساعت شـوم پریشــانی
نگویــم دختری جــان داد از درد گـــران نیزه
تو ای نامهــربان فولاد ســـرد و سنگــدل آخر
زدی زخـــم مکـــرر بر دل و بر جـانمان ، نیزه
و تا تاریخ تاریخست اشک عاشقان جاریست
از این سـوگ و پریشانی و درد جاودان، نیزه
شعر:بانو زینب حسامی
۱۴۰۱/۵/۲۴
𝐉𝐨𝐢𝐧:
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌
درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲
گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─