به نام دوست
یک #غزل_مثنوی ابتدا تقدیم به حضرت زینب و دوم به همه پرستاران عزیز بویژه شهدای پرستار
.........
سِرُم، سکوت، تب و تنگـی نفس،پایان
دو چشـم ِ ابری وُ آغـازِ نم نم ِ باران
هوا گـرفته وُ برگ از درخـت میبارد
وَ مهر، رفته؛ رسـیدست, نوبـتِ آبان
تمام ِ شـهر به تلخی ،به درد میگریَد
ومن که خیره به خشکیِّ گل،گلِ گلدان
سپید، مثلِ سـپیدار ِ راست قامت که
سپید آمد وُ در دست نسخه ی درمان
میانِ آن همه سختی ،میان آن همه کار
برای من دوسه خط خواند آیه ی قران
امید داد که سـبزست صبح ِفردا که
امید داد که خواهد شکـفت رز، ریحان
امید، بود که از آسمان ،به من بارید
امید، بود که گل کرد در شب ِهجران
...
سکوت کردم وُ او نه..شبیه زینب بود !
سپیده ای که امیدی میان آن شب بود
سکوت کردم و دیدم که یک پرستار است
امید من که خودش هم چقدر بیماراست
تمام روز و دمشقـــی کـــــه آرزو دارم
تمام شـــب تـب عشــــــقی که آرزو دارم
کنار مرحمـــتش یاد از آن زنـــــــی کردم
کنار باورِ او یاد از آن تـــنی کردم
که خود اسیر ولی سخت یک پرستارست
اسیرِ نیزه وشمشیر و،،،یک نفس یارست
سکوت کردم واو روضـه ی مجسم بود
سکوت کردم وُ او شــادیِ پراز غم بود
سکوت کردم وُخواب ازدوپلک بالا رفت
سکوت کردم وُ بیــماریم از اینجا رفت
سکوت کردم و یک هفته بعد می بارید
شنیدم آن که پرســتار بود رفت وُ ندید ...
چقدر خاطـــره دارم از آن شـب و قرآن
چقدر خاطــــره دارم از آن تـب و باران...
شاعر :اکرم توکلی شفاییه
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12