─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ عاشق آن است که جان در حرمش می‌بازد هستیِ خویش بپای کرَمش می بازد زینبیه حرمِ پنج تنِ آل عباست شیعه جان، بهرِ دفاع از حرمش می‌بازد هر که شد پیروِ زینب، همه هستی بدهد نوکر اینجاست که جان در قدمش می بازد تا بماند حرمِ محترمش، یارش باش یار، جان در حرمِ محترمش می بازد پرچمِ حضرت عباس نگهبانِ حرم عالَمی، هستیِ خود بر علَمش می بازد @goollvajhehay_ahlbeyt12 سپهِ کرب و بلا دورِ سرش می‌گردد کوه هم، رنگ از این قدّ خمش می بازد هیئت آماده ی لشکرکشی از زینبیه است جان چه باشد که به دریای غمش می بازد همه حیرانِ غم و قلب صبورِ زینب وای از سختیِ گودال و عبور زینب هر چه را دید، به زیبائیِ نیاتش دید همه اَسرارِ خدا را به ملاقاتش دید دست، چون زیرِ تنِ پاره ی مولایش برد پس خداوند، تجلّیِ مناجاتش دید پخش در مقتلِ خون، هر ورق از قرآن بود اینچنین بود پریشانیِ آیاتش دید خواست تا سجده ی شکری کند از روی ادب رگ رگِ خونِ خدا را به عباداتش دید اولین روضه ی خود را تهِ گودال که خواند گریه ی اهل زمین تا به سماواتش دید بوسه زد بر رگِ ببریده و میکرد دعا غرق در ذاتِ خدا بود و اِجاباتش دید منتقم گوشه ی گودال که بگرفت قنوت همه را یکسره، آمین گوی حاجاتش دید همه حیرانِ غم و قلب صبورِ زینب وای از سختیِ گودال و عبور زینب هجمه ای شد ز اَراذل، که فلَک ریخت بهم خشمِ اَعراب، حرم را به کتک ریخت بهم داشت آن مجلسِ روضه به ثریا میرفت با هجومی، ز سما تا به سَمَک ریخت بهم داشتند عائله ی عشق، فغان می‌کردند کعبِ نِی، قافله را داد مَحَک ریخت بهم معجر و روسری و مقنعه و چادرها زیرِ دستِ سپَهی، مثلِ فدک ریخت بهم کم نبود آنهمه زخمی که تنِ بی سر داشت ناسزا آمد و بر زخم، نمک ریخت بهم از لگد بر سرِ اَطفال نکردند دریغ باز لبهای پُر از خورده ترک ریخت بهم @goollvajhehay_ahlbeyt12 مَحرمی در برِ ناموسِ خدا، هیچ نبود حرم از عصمتِ بی یار و کمک ریخت بهم همه حیرانِ غم و قلب صبورِ زینب وای از سختیِ گودال و عبور زینب وای از آن لحظه که هنگامِ سواری آمد دیده ی فاطمه را بارشِ جاری آمد شمرها، حرمله ها، هلهله ها سر دادند دختری در بغلِ عمه به زاری آمد همه را یک تنه بر ناقه، خودش کرد سوار خود زمین ماند و رگِ پاره به یاری آمد وسطِ معرکه طوفان شد و غوغائی شد همه دیدند ز گودال، غباری آمد ناقه بنشست، وَ بنشست بر او دخت علی و سپس در صددِ قافله داری آمد ناقه بی پرده و بی پشت و جهاز است، ولی نورِ زهرا، پیِ انجامِ قراری آمد ذکرِ تکبیر که هر کشته ی بی سر، سر داد اشکِ هر نیزه نشین، در پیِ کاری آمد همه حیرانِ غم و قلب صبورِ زینب وای از سختیِ گودال و عبور زینب شعر: حاج محمود ژولیده 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌