زبان حال حضرت رباب سلام الله علیها نگران بودم از اول که تو تنها پسری نیستی مرد نبرد از همه شان بچه تری آه گهواره نیاورده سری توی سری این کبوتر که ندارد به تنش بال و پری دیدم آن روز به گهواره تکان می خوردی گوی سبقت ز همه اهل جهان می بردی مثل یک لفظ دری بود نفهمیدم من پدری و پسری بود نفهمیدم من لهجه حور و پری بود نفهمیدم من با زبان دگری بود نفهمیدم من دیدم آن روز به گهواره تکانی خوردی با نمک های نگاهت دل او را بردی نگران بودم و ممنون که براتم دادی توی دلمردگی ام آب حیاتم دادی من بمیرم که تو از غصه نجاتم دادی شیر من خشک شده آب فراتم دادی ولی امروز که گهواره دچار باد است آخرین خنده تو باز مرا در یاد است خنده ات رمز تو بوده است برای پدرت ذکر لبیک ملیحی به ندای پدرت شده ای یک شبه مردی به هوای پدرت شده ای باب حوائج تو به جای پدرت من فدایت بشوم که روسفیدم کردی مثلا لیلا شده ام ، اُمّ شهیدم کردی شده لالایی من ذکر پیام ارباب برسانند به هر شیعه سکینه و رباب آه یادم بنمایید که می نوشید آب بعد از ان حال رباب است از این جمله خراب توی یک سال دلم مثل همین گهواره زیر خورشید شده در غم او آواره زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab