اندک اندک آمده از ره ، بهار تا کند دشت و دمن را گل‌عذار می‌زند شانه به گیسوی چمن با نشاط و خرمی ، دست بهار ابر رحمت می‌چکد بر بام شهر می‌شود جاری دوباره جویبار غنچه‌ها گل می‌کند بار دگر می‌شود خرم ، بساط روزگار می‌زداید از دل کوه و کمر... همچنین از سینه‌ها گرد و غبار روح می‌بخشد به اشجار چمن نغمه‌ی بلبل ، به روی شاخسار هست فصل رویش آلاله ها موسم گلگشت و سیر لاله‌زار از خدا خواهم که در سال جدید بهْ شود اوضاع و دل گیرد قرار رو کند شادی دوباره بر وطن رخت بندد رنج و غم از این دیار ارزش پول وطن افزون شود رونقی دیگر بگیرد کسب و کار کاش امسال آید آن آرام جان تا سرآید رنج عصر انتظار (ساقیا) ما را بده آن باده‌ای... که ز سرمستی بَرَد از سر خمار سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi