خاطره تشییع سردار در کرمان۱۴۰۰/۱۰/۱۷
#روزهای_سرد_داغ
گریه هایم برای تو سردار، مثل گریه به زیر باران بود
گریه در گریه بود و انگاری ،ابر و باران پر از خیابان بود
باور مردمان ترک می خورد، در هجوم خبرترین موضوع
نه نمی شد شکست باور را ،که امیدش به مرد میدان بود
نوحه نوحه مرور می گردید ،بند بند لهوف و مقتل ها
وه عجب روضه ای مجسم در، کاروان نجیب کرمان بود
علقمه در کویر کرمان هم ،،شاخه ای از فرات می آورد
نقل بازار شام نه هرگز ،نقل احساس پاک ایران بود
شهر در اضطراب می پیچید، بد هوا سرد از نبودت بود
شهر من باز هم دلش تنگ و، جا برای حضور پنهان بود
خبر آمد که عده ای از عشق ، در پی ات پیرهن دریدند و
ساقدوش وصال گشتند و ،پا گشای تو با شهیدان بود
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab