به نام خدا ✨✨✨✨✨ *یا رقیه تا که نامت می برم* *آن زمان غمناک و محزون می شوم* *من شنیدم گرچه بودی خردسال* *خلق و خویت بوده اما بی مثال* *نازنین بودی و خوشرو خوش بیان* *بوده ای شیرین ترین دخت زمان* *گفته اند زهرای دوران بوده ای* *پاک و طاهر همچو باران بوده ای* *تاج بودی بر سر دردانه ها* *همنشین بودی توبا پروانه ها* *طفل بودی عاشق شور و نوا* *بلبل شیدای دشت نینوا* *نام اکبر شیرهٔ جان تو بود* *روی اصغر ماه رخشان تو بود* *با عمویت تا که مانوس می شدی* *من شنیدم ان زمان لوس می شدی* *با عمو حال دلت جان می گرفت* *غصه و غم هات پایان می گرفت* *عمه زینب بی تو آرامش نداشت* *سر به بالین تو گاهی می گذاشت* *در بغل بر می گرفت تا که تورا* *گوئیا می شد از این عالم جدا* *الغرض با این مقال بی قرین* *تو شدی در کربلا زار و حزین* *من شنیدم دشمنان با تو چه کرد* *شد چرا رنگ رخ زار تو زرد* *زد تو را با تازیانه ساربان* *جان به لب گشتی چو دیدی خیزران* *چشم تو بر نیزه بود و خسته بود* *زیر پایت پینه ها بر بسته بود* *در اسارت بارها خوردی زمین* *که نیمه جان گشتی ز جور آل کین* *لحظه ای که صورتت شد سرخ فام* *شد به معنا آل عصمت تلخ کام* *شد خرابه تا که مسکن بهر تو* *سوخت شامات از شرار قهر تو* *لرزه افکندی تو بر هفت آسمان* *شد غمین از ناله هایت انس و جان* *با سر بی تن چو هم آوا شدی* *مات و مبهوت رخ بابا شدی* *گفتنی ها را نگفتی بر پدر* *گرچه بودی دل غمین و خون جگر* *عاقبت ویران سرا شد جای تو* *در خرابه شد خموش آوای تو* *گفته اند در لحظهٔ جان دادنت* *غرق خون بوده تن و پیراهنت* *در برت گویا نبوده هیچ کس* *یاور و مونس و یا فریادرس* *در اسارت بود قوم و خویش تو* *کس نبود در اخرین دم پیش تو* *داغ مرگ شعله بر جان ها زند* *سینهٔ پیرو جوان را می درد* *جان سپردی از جفا دور از وطن* *ای دریغا واسف از یک کفن* *لای یک معجر نهادند زیر خاک* *زین مصیبت شد دل احباب چاک* *عمه ات داغ تو را بر جان خرید* *لحظهٔ اخر به داد تو رسید* *کفن و دفنت گرچه جان فرسا بشد* *بر تو حتی یک کفن پیدا نشد* *شد مزارت قبله گاه عاشقان* *کعبهٔ آمال هر پیرو جوان* *فاخرم تا می برم نام تو را* *می شود کنج دلم ماتم سرا* *یا رقیه من نگردم شادکام* *چون به سر دارم هوای شهر شام* *لایقم گر خواهشم را کن قبول* *جان زینب جان زهرای بتول* ۱۴۰۰/۴/۱۰ http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🍃🌺🍃♡°°°