به نام خدا (ای کاش نمی سوخت دگرخیمه زینب) ☆☆☆☆☆♠️♠️♠️☆☆☆☆☆ جان‌های عزیزان حسین آمده برلب هریک ،به گریبان سرو غمگین و مُعَذب می کرد چه افزون غَمشان آتش پُرتب می ریخت زِ چشم تَرشان اشک، چوکوکب بر لعلِ لبان زمزمه این بود که یارب ای کاش نمی سوخت دگر خیمه زینب ☆☆☆☆♠️☆☆☆☆ آن روز که تن پوشِ زمین، سرخ زِ خون بود هر سینه به تنگ آمده ، در حال سکون بود سرها به گریبان ودل ازپایه نِگون بود گویا فلک از گردش و از دور برون بود آنگاه که هم آتش وخون بود مُرَکّب ای کاش نمی سوخت دگر خیمه زینب ☆☆☆☆♠️☆☆☆☆ آن روز که جسمِ شهدا نقش زمین بود بینِ شهدا‌ پیکرِ اکبر چو نگین بود درهای سَما باز به روی شَه دین بود جبریلِ امین غَمزده ‌و خاک نشین بود در ناله به بالینِ شهیدان مهذب ای کاش نمی سوخت دگر خیمه زینب ☆☆☆☆♠️☆☆☆☆ عباس که آرامِ دل تشنه لبان بود بی جان تن پاکش به لب آب روان بود جانش به سوی عرش خدا در طَیَران بود از بهر صغیران دل زینب نگران بود می سوخت سرادق چه به ترتیب و مرتب ای کاش نمی سوخت دگر خیمه زینب ☆☆☆☆♠️☆☆☆☆ سرها همه از پیکر عبّاد جدا بود جان‌ها همه از قالب و اجساد رها بود غوغای ملائک همه در عرش خدا بود چون حاصل زینب همه بر بادِ فنا بود می سوخت همی خیمه احباب مُقرب ای کاش نمی سوخت دگر خیمه زینب ☆☆☆☆♠️☆☆☆☆ درخون تن احباب خدایی چو کشاندند مرکب به روی نعش شهیدان همه راندند طفلان به روی خارمُغیلان بِدواندند تا پایه ی آخرستم وظلم رساندند زآن فرقه نمی بود یکی پاک ومؤدب ای کاش نمی سوخت دگر خیمه زینب ☆☆☆☆♠️☆☆☆☆ شد خیمه و خرگاه چو خاکسترو خاموش طفلان همه کردند دگر خویش فراموش هریک به نوایِ دل زینب بدهد گوش می رفت از این واقعه ی تلخ ز سر و هوش گفت اشک فسایی، ز غم ای خالق مذهب ای کاش نمی سوخت دگر خیمه زینب ✍فسا: ابراهیم الهیاری """""""""""""""""""""""""""""""'""""""' التماس دعا ( لطفا هنگام نشر اشعار نام شاعر حذف نشود ) باتشکر http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🍃🌺🍃♡°°° ☆☆☆♠️☆☆☆♠️☆☆☆♠️☆☆☆