ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا تقدیم به ساحت نورانی کریم اهل بیت: زاده ✿࿐❁❈❁࿐✿ بغض کرده است قلم شور سرودن دارد زخم هر واژه سرعقده گشودن دارد اشک ! ای شروه آغشته به غم طغیان کن چند خط روضه ی جانسوز مرا مهمان کن آه ای صبر ! بخوان مرثیه از منبر شعر باسم رب الحسن آواز سرا حنجر شعر حسن آن آینه ی معرفت و علم علی حسن آن وارث مظلومیت و حلم علی هرچه نور نبوی بود و فروغ علوی دست حق ریخته در آینه مجتبوی ذهن تاریخ نگه داشته اسناد هنوز از سقیفه خبر انباشته در یاد هنوز شب ظلمت ، یدبیضای علی در رسن است سپر جان ولایت فقط ام الحسن است شهر درسیطره فتنه نامردان بود بضعة منی، در غائله سرگردان بود دست بیداد فلک حق فدک را پرداخت ضرب سیلی ستم یاس نبی را انداخت دود بر آینه ی سوره ی کوثر. افتاد کوچه بن بست شداز آتش و مادر افتاد شدچنان کعبه ، جهان دور سرش می چرخید به زمین خورد به دورش پسرش می چرخید آنچنان گشت که بیت الحزنش راگم کرد در تب حادثه دست حسنش را گم کرد فاطمه رفت،علی رفت،حسن تنها ماند شعله داغ عطش برجگر دریا ماند گفت زهرا به گل یاسمنم گریه کنید بیش ازاین از غم داغ حسنم گریه کنید رسم شد سبِّ علی روی منابر ، الصبر میزند دم ز ولا حاکم جائر ، الصبر شرع ، بازیچه اوهام سلایق ، الصبر گرد بنشسته به آیات حقایق ، الصبر استخوانش به گلو ،خار به دیده،الصبر از سبوی لب او زهر چکیده ، الصبر صلح شد مصلحت کاروصبوری میکرد از نبردی که شود فاجعه دوری میکرد نیست این صلح که از جنگ خروشنده تر است کربلا در پس این صلح وسکون مستتر است نیست این صلح بسی نکته در آن ناگفته است ذوالفقاریست که در حلم نیامش خفته است واشگفتا زصبوری چنین مرد غریب واعلیا زشکیبایی این روح شکیب صبر میکرد که شک جای یقین ننشیند گرد اوهام به آیینه ی دین ننشیند اشهدان علیٱ ، بشود ذکر اذان بوزد بر علم سبز علی باد وزان وای از آن مرد غریبی که پناهش ندهند صاحب ملک کرم باشد و جاهش ندهند وای از آن مرد که همخانه او قاتل اوست مهر و کین شهد وشرنگش رسد از دشمن و دوست روی تدلیس نمایان شدو حائل افتاد کار آقا به کف زهر هلاهل افتاد کربلابی شد هفتاد و دو غمخوار نداشت کربلابی شد و عباس علمدار نداشت کربلابی شد و یک یار وفادار نداشت زهر شد کاری در خانه کس و کار نداشت کس نداند به حسین آن دم آخر چه گذشت ازغم داغ برادر به برادر چه گذشت محتضر بود حسن ، روضه مقتل می خواند راز لایوم کیومک ، دل عالم لرزاند وقت تشییع تن سرخ کبوتر آمد ناله واحسن از روضه مادر آمد رسم این است که گل برشهدا می‌بارند بوسه بر جسم شهیدان خدا می کارند چه کسی کرد خبر خیل کمانداران را چه کسی دیده چنین صحنه گلباران را ناگهان تیر به هم دوخت تن وپیر هنش کرد ترسیم گل زخم به لوح کفنش بانگ الواقعه برخاست زقرآن تنش می کشد تیر ، حسین ازتن سرخ حسنش روز روشن دل اولاد علی آزردند کاش چون فاطمه ،شب ،جسم حسن می بردند شد نهان آیه ی تطهیر در آفاق بقیع آسمان زل زده بر ساحت اشراق بقیع منتهی الحلم ! خداییش چه صبری داری زهر را نوشی و دندان به جگر بگذاری؟ گوهر عشقی و ویرانه نشینی آقا کیمیا هستی و باخاک قرینی آقا هیچکس چون تو و بابای تو مظلوم نبود هیچکس مثل شما حاکم ومحکوم نبود کاش بالا برود بیرق خونخواه حسین کاش پاسخ برسد ندبه این الحسنین عالمی ریزه خور خوان نعیمت آقا ! یاحسن ! چشم من ودست کریمت آقا ! ࿐❁❈❁࿐ 🖋️شاعر: محمد کریم توفیق زاده منتخب سوگواره استانی شعر مجتبوی http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt ✿࿐❁❈❁࿐✿࿐ نشر اشعار بروز از شعرای فرهیخته ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ