هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 🔻 آن‌روز پر خطر ۱ بهروز خسروی ‌‌‍‌‎‌┄═❁🍃❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ..... و امّا ۷/مهر۵۹- برای مردم و شهر اهواز روزی استثنایی و سرشار از وحشت‌ و اضطراب بود. صبح ساعت ۷/۰۵ دقیقه شروع به بمباران مردم نمودند. درحالی که بعضی از مردم فهمیده بودند؛ سوسنگرد اشغال‌ و نیروهای‌ عراقی با صدها تانک بسوی اهواز در حرکتند و تا دب‌حردان رسیده‌اند، فرمانداری رسماً اعلام کرده بود "احتمال سقوط اهواز است" یعنی خودتان فکری بکنید، ولی هیچ‌کس ناامید و تسلیم نبودند و به یکدیگر دلداری و کمک می‌کردند✌️ من از محله‌قدیمی ۲۴متری و پل‌‌سیاه بودم، همه مردم باهیجان و با بهره‌گیری از درس‌های دوره انقلاب، آماده برای مقابله شدیم. با تهیه گونی و خاک، تمام کوچه‌ها را سنگربندی و شروع به ساخت کوکتل و سه راهی کردیم. هرکس با یک سلاح و حداقل یک گُرز آماده دفاع بودند!!!. جوانان نیز به مساجد رفتند و تجمع کردند. هر چند هنوز بسیج پایگاه‌ها به شکل رسمی تشکیل نشده بودند. ....و امّا ساعت ۱۱ ، صدای مهیبی از نزدیکترین نقاط شهر دل همه را لرزاند و صداها نزدیک و نزدیکتر شد. انفجارهای پی درپی و نزدیک😳😳 درهای قدیمی و پنجره‌ها ازجا کنده می‌شدند و بر سر مردم فرود می‌آمدند😥😳 و باز هم صداهای وحشتناک💥⚡️ مردم، از زن و بچه‌، پیر و جوان هیچ جان‌ پناهی نداشتند، هیچ‌جا امن نبود. نه‌ کنار دیوار!! نه‌ وسط خیابان!! شیشه‌ها مانند ترکش به همه سو پرتاب می‌شدند. از آسمان تکه‌های ترکش و دانه‌های شن و سنگ و باروت می‌بارید.⚡️🌪 ماشین‌های در‌حال حرکت‌ یا واژگون می‌شدند یابه پایه‌ها و پیاده‌روها برخورد می‌کردند. !!! جوان‌ها!!! باور کنید تصور و ترسیم آن لحظه‌ها خیلی مشکل است! هنوز هم قدیمی‌ترها اگر بخواهند از جنگ بگویند از آن روز می‌گویند، اگر در قید حیات باشند! پروردگار همه رفتگان‌زیر خاک را بیامرزد!🙏 ببخشید خسته شدید؟ تا اینجا فقط ظهر ساعت ۱۳شده. 🌝💥... ادامه دارد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂