هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 🔻  هنگ سوم | ۴۴ خاطرات اسیر عراقی دکتر مجتبی الحسینی ‌‌‍‌‎‌┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 به قرارگاه تیپ بازگشتیم. آنها نمونه آب را گرفته و به همراه یک نامه رسمی به آزمایشگاه‌های بیمارستان نظامی الرشید فرستاده شد. دو هفته بعد پاسخ دادند که آب آلوده است و قابل شرب نیست. واقعیت این است که آنها به آبی که منبع آن تحت اختیار نیروهای ایرانی بود، اطمینان نداشتند و می‌ترسیدند که آلوده به سم‌ها و میکروب‌های کشنده باشد. چند هفته بعد دستوری در زمینه خودداری از نوشیدن آب، استحمام و شستن لباس به سربازان صادر گردید. ضمناً ستوان «مظهر» گزارشی در مورد هلیکوپتر منهدم شده ارائه نمود و بلافاصله فرمانده تیپ دستور جمع‌آوری مهمات به درد بخور و دستگاه‌های سالم آن را از بین لاشه‌های هلیکوپتر داد. این تجهیزات سه روز بعد به وسیله گروهان مهندسی تیپ به بصره انتقال یافتند. اوایل ماه مه سال ۱۹۸۱، نیمه‌های اردیبهشت ۱۳۶۰، از مرخصی عادی برگشته و به یگان پزشکی صحرایی ۱۱ ملحق شدم. این بازگشت سرآغاز وقوع حوادث و رخدادهایی متنوع و اقامتی طولانی در خطوط مقدم جبهه بود که آکنده از اتفاقات و تحولات متفاوت بود. من در شرایط و روزهایی به سر می‌بردم که آثار تلخ و مرارتبار آن هرگز از خاطرم پاک نخواهد شد. این حوادث با دردها، رنج‌ها و ناملایمات محیط خوزستان و شرایط دردآور و طاقت‌فرسای جبهه عجین شده بودند. مضافاً به اینکه هر روز بر عمر جنگ افزوده می‌شد و امنیت و آرامش تدریجاً رخت برمی‌بست. مسلماً این گرفتاری‌ها و مصیبت‌ها، قلب‌های عامه مردم را جریحه‌دار می‌ساخت و امنیت و آسایش آنان را سلب می‌کرد. حال می‌توان تصور کرد که یک پزشک با احساسات و عواطف لطیف انسانی چه زجری را از این ناحیه باید متحمل می‌شد؟ تنها مرهم زخم‌های من کمک به بیماران و مجروحین ستمدیده‌ای همانند خودم بود که چاره‌ای جز شرکت در آن جنگ نامقدس را نداشتند؛ جنگی که رژیم عراق آن را فقط به مدت چند روز می‌خواست، ولی ماه‌ها به طول انجامید. با طولانی شدن جنگ، بسیاری از افسران بلندپایه بازنشسته مجدداً به خدمت احضار شدند. سرتیپ پزشک راجی تکریتی نیز یکی از همان افسران بود. او به عنوان سرپرست امور پزشکی ارتش عراق، که عالی‌ترین سمت پزشکی و ناظر خدمات درمانی ارتش به شمار می‌رود، احضار گردید. بازگشت وی نحوست تازه‌ای برای ما پزشکان سرباز به بار آورد. سرتیپ راجی بخشنامه‌ای در مورد تقسیم دائمی پزشکان سرباز بین کلیه هنگ‌ها و گروهان‌های مستقر در خطوط مقدم صادر کرد. یعنی می‌بایستی صدها پزشک سرباز در خط مقدم جبهه و در کنار سایر رزمندگان حضور پیدا می‌کردند و هر آن در معرض خطر قرار می‌گرفتند. این مساله سرآغاز گرفتاری بزرگی برای این سرمایه‌های کشور بود؛ کسانی که عمری شب‌ها را به خاطر مطالعه و تحصیل با بی‌خوابی صبح کرده بودند، سرانجامی جز کشته شدن، مصدومیت و اسارت پیدا نکردند. دومین بخشنامه‌ای که سرتیپ پزشک صادر کرد، ارتقای پزشکان سرباز، دندان‌پزشکان و داروسازان - به استثنای کسانی که مادران و همسرانشان غیرعراقی و یا غیرعرب موسوم به «تبعه» بودند - به درجه ستوان دوم وظیفه بود. این اقدام از نظر رفع تضاد موجود در یگان‌های پزشکی مؤثر واقع شد. واقعیت این است که وجود یک پزشک با درجه وظیفه و یک بهیار با نشان درجه‌داری مغایر با قانون ارتش می‌باشد. بنابراین اعطای درجه افسری به پزشکان وظیفه، که بایستی هر سال به مدت ۱۵ روز به عنوان ذخیره خدمت کند، این اشکالات را برطرف ساخت. تنها امتیازی که از این ارتقای درجه عاید ما گردید، اول این بود که حقوق‌هایمان ترمیم گشت و دوم این که شر برخی از سربازان، درجه‌داران و افسران جاهل و ناآگاه از سر ما کم شد. زیرا درجه نظامی تنها معیار سودمند در ارتش عراق است و در مقابل، علم و اخلاق - هر چند یک فرد نظامی با آنها مانوس باشد - چیزی نبود که نظامیان دیگر را به احترام وا دارد.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ نشر همراه با لینک کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂