ˢᵃʳᵃˡˡᵃʰ 🇵🇸|ثـارالله
از وقتی رقیه سر پدرش را بغل کرده بود ، آرام شده بود ، آرامِ آرام ! زینب رفت سراغش و دید آرامش در چشمهای دخترک موج میزند . حسین رقیه را برده بود ((: