به قلبم از ازل مُهر و نشان خورد سر و کارم به اهلِ آسمان خورد خدا را شکر قلبم شد حسینی خدا را شکر با نامش تکان خورد خودم دیدم میانِ روضه‌اش: دل- نشست و غصه‌هایِ بیکران خورد توانِ جنگِ با ابلیس را یافت از این سفره هر آنکس آب و نان خورد بمیرم باید از این غم که ارباب- به جای آب، زخمِ بیکران خورد گرسنه بود و جایِ لقمه‌ای نان زمین خورد و چه شمشیر از سنان(لع) خورد کمان‌ها از غمش قامت کمانند به جسمش بسکه تیرِ بی امان خورد تمام کهکشان‌ها را تکان داد به رویِ نیزه تا مویش تکان خورد ** فدای دخترِ دردانه‌اش که کتک در آشکارا و نهان خورد چهل منزل میان خواب حتی لگدهایِ بدی از ساربان خورد امان از شام، آنجایی که سنگ از زنِ رقاصه و دیگر زنان خورد شبانه قتلگاهش شد خرابه طَبَق وارد شد و لطمه به جان خورد رقیه قبلِ رفتن بوسه برداشت از آن لب‌ها که چوب خیزران خورد! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e