🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀
#مهمان_شام
🌹زندگینامه شهید مدافعحرم
#سیدمیلادمصطفوی
قسمت 7⃣1⃣
سيد، الگوی اخلاق عملی برای تمام دوستان و همسالان بود. من بعدها خيلی دقت كردم. به جز پدر و مادرش كه در تربيت او بسيار تأثير داشتند، رفاقت عجيبش با شهدا در شخصيت او بسيار مؤثر بود.
اما يكی از مهمترين مسائلی كه تأكيد میكرد، بحث حيا بود. میگفت:
« اگر كسی با حيا بود، اميد به سعادتش هست، اما انسان بیحيا دين ندارد. »
اين حيا در تمام مراحل زندگی سيد ديده میشد. در مقابل نامحرم به شدت حيا داشت. در باشگاه هم نمونههای زيادی رو از حيای سيد سراغ دارم. در بين دوستان و همسالان، كسانی را برای رفاقت انتخاب میكرد كه حيا داشتند. اگر میديد شخصی دريده و بیحياست، تلاش میكرد كه رفتار آن شخص را تغيير دهد...
مسابقات مهمی بود. از شهرهای مختلف آمده بودند. چند هفتهای میشد که مادرش فوت کرده بود. با اين که از لحاظ روحي شرايط خوبی نداشت، خيلی خوب مبارزه کرد و در مقابل حريفانِ بسيار نامدار، پيروز شد و به فينال راه يافت.
همهی ما از فيناليست شدن سيد خوشحال بوديم. درفينال با اختلاف کم بازنده و نفر دوم مسابقات شد. طی يک مراسم باشکوهی مدالها تقديم ورزشکاران قهرمان شد. من از اين که سيد هم جزو مدالآوران بود خيلی خوشحال بودم. اما از اين که خودم مدال نگرفتم ناراحت بودم. سيد از سکوی قهرمانی که پايين اومد رفتم سراغش و تبريک گفتم. بعد با حسرت رو کردم به سيد و گفتم:
« خوش به حالت مدال گرفتی، کاش من هم میتونستم مقام بيارم، اين همه زحمت کشيدم اما بیفايده بود... »
سيد بلافاصله مدالش رو به طرف من گرفت، گفت:
« بيا اين مدال تقديم به شما. »
گفتم:
« سيد جان چی داری ميگی؟ »
گفت:
« به جان خودم شوخی نمیکنم. اگه دوست داری بيا، برای من مهم نيست. »
از سيد اصرار و از من انکار. هر چقدر اصرار کرد قبول نکردم.
🎤 راویان: آقايان غفاری، صمدی و...
⬅️ ادامه دارد....