4_6025924697806345297.mp3
زمان: حجم: 2.98M
عمه نوحه می‌خونه من برات سینه می‌زنم رو نیزه اشکاتو دیدم با چشات سینه می‌زنم با این پاهای خستم پا به پات سینه می‌زنم اینا‌ هنوز منو نشناختن نو‌ه‌ی حیدرم من با اینکه دستام بسته‌ست فاتح خیبرم من آبروی این شهرو با اشکام می‌برم من کشیده منو با روی کبود تو شلوغیه بازار یهود روزگار بی حیا کاش بودی بابا بند دوم بابا ، من گمت کردم تو بیابونِ تاریکم روی من کبوده بابا واسه‌ی سیلی کوچیکم می‌دیدی زخم پامو اگر که بودی نزدیکم ولی بابا من می‌دونم که یه شب بر می‌گردی شبیه اون شب‌ها که موهامو شونه کردی نه غصه می‌مونه برام نه زخمی و نه دردی می‌مونه بابایی چشَم به راه تمومی داره روزای سیاه دیگه بسمه بابا بابایی بیا بند سوم چشم‌ِ ، دخترت روشن اومدی مهربون من ماه من اومدی دیگه روشنه آسمون من مثل یک مسافر حالا از تنم می‌‌ره جون من برا سفر پای پر تاول دست و پامو نبسته مانع رفتن نیست این پهلویی که شکسته کسی منو نمی‌زنه بابام اینجا نشسته این تن دیگه برا من قفسه موندنِ تو این دنیا بسه دیگه وقتشه برم من درد سرم .