⚫️ فرات شاهد وفادری عباس(ع) هنگامي كه حضرت ابوالفضل(ع) به سوي فرات آمد و با تلاش خود را به آب رسانيد تشنگي بر ايشان چيره شده بود، دست زير آب نمود تا بنوشد به ياد تشنگي امام حسين(ع) و اهل‌بيتش افتاد، آب را ريخت؛ يا نفس من بعدالحسين هوني و بعده لا كنت ان تكوني هذا حسين وارد المنون و تشربين بارد المعين هيهات ما هذا فعال ديني و لا فعال صادق اليقين خطاب به خودش فرمود: اي عباس بعد از حسين(ع) خواهان زندگي هستي؟ بعد از حسين(ع) مبادا زنده بماني حسين(ع) به سوي مرگ (و شهادت) مي‌رود و تو آب سرد مي‌نوشي؟ اين كار با دين و آئين من سازگار نيست، و اين كار از شخص راستگو بدور است. به دريا پا نهاد و تشنه لب بيرون شد از دريا فتوت بين، جوانمردي نگر، غيرت تماشا كن ⚫️دستانش شهادت وفاداری او اوج وفاداری ایشان آن‌گاه بود که باران تیر و نیزه بر او باریدن گرفت و زید بن ورقا بر او حمله کرد و دست راست آن حضرت را برید، حضرت، شمشیر را به دست چپش داد و این رجز را خواند: والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین ⚫️روضه «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ صلّي الله عليه و آله». محضر سيدالشهدا(ع) آمد. تا آخرين ساعت عاشورا، در كنار سيدالشهدا(ع) بود. وقتي اصحاب و اهل بيت(ع) در محاصره دشمن بودند، او بود كه دشمن را كنار زد و از نو لشکر را آرايش داد. هم فرمانده لشكر بود، هم پرچم دار، هم ساقي، هم حامي و محافظ خيمه ها. از این رو، تا زنده بود، امام حسين(ع) نگران خيمه ها نبود. ایشان با خاطری آسوده به ميدان مي رفت و برمي گشت، ولي بعد از قمر بني هاشم، وقتی امام حسين(ع) مي خواست برود ميدان، نگران خيمه ها بود. نقل كردند دشمن متوجه اين نكته شده بود كه سيدالشهدا(ع) نمي تواند خيمه ها را تنها بگذارد. وقتی در آخرين لحظات که امام در گودي قتلگاه بود و دشمن به طرف خيمه های ایشان تمام توانش را جمع كرد و روي زانوهايش ايستاد و فرمود: «يا شيعة آل أبي سفيان إن لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم ... فقال إني أقول أقاتلكم و تقاتلونني». شما با من مي جنگيد، چه كار به خيمه هاي من و نواميس رسول خدا(ص) داريد؟ از این رو، دشمن بين امام حسين(ع) و قمر بني هاشم فاصله انداخت و حضرت را در درون نخلستان ها دور از خيمه ها محاصره كردند، در حالي كه با تمام وجودش سعي مي كرد، آب را به خيمه برساند. حضرت عباس خود را سپر آب كرده بود. دست راستش را قطع كردند. رجز مي خواند و به طرف خيمه ها حركت مي كرد. دست چپش را قطع كردند. باز هم به خودش نويد داد و در ميدان نبرد، استقامت كرد و به راهش ادامه مي داد، ولي لحظه اي پيش آمد که متحير وسط ميدان ايستاد. وقتي آب ها روي زمين ريخت و دید ديگر آب ندارد که براي خيمه ها بياورد و دست هم ندارد تا از امام حسين(ع) و حريمش حمايت كند. متحیر ماند. دشمن كه از شجاعت او پروا داشت، وقتي متوجه شد که او ديگر دست ندارد، حلقه محاصره را تنگ تر كرد و از هر طرف به او حمله ور شد. تيراندازها از فاصله نزديك او را تيرباران كردند. چشم نازنينش را هدف قرار دادند. وقتي چوبه تیر به چشمش اصابت كرد و دست نداشت كه تير را بيرون بياورد، ناچار سر را فرود آورد و زانوها را بالا آورد که كلاه خود از سر حضرت زمين افتاد. اي واي! به گونه ای با عمود آهنين، حضرت را هدف قرار دادند كه ديگر نتوانست روي اسب بماند. این در حالي است که تير به چشم و بدنش خورده بود. دشمن از هر طرف به او حمله ور شد. در همين حال بود كه امام حسين(ع) به سرعت از خيمه بیرون آمد و دشمن را پراكنده كرد. وقتي كنار بالين عباس نشست، فرمود: «الآنَ انْكَسَرَ ظَهْرى وَقَلَّتْ حيلَتى 🌸 شعر چون شاه دید پیکر عباس روی خاک گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟ خوش گفت آن که گفت چنین این زبان حال آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم: از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم قامت ز من شكسته و از تو به روي خاك كو قامتي كه خواهر خود را خبر كنم  عباس خوش بخواب شدي راحت از جهان اما بگو چه چاره من ِخون جگر كنم ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، على بن حسن طبرسى، ص ۳۲۶. ۲.ابصار‌العین/ص۳۰ ۳.نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳ ۴.نقل از آیت الله جاویدان ۵.مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۱ 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 .