.
#اصحاب
#غلام_ترک
دکتر رفیعی
💠 ذکر مصیبت
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
ابیعبدالله روز عاشورا سر چند شهید را به دامن گرفته بالای سر چند شهیدم آمده یعنی بعضی سرها را آمده ولی به دامن نگرفته بعضی سرها را برداشته روی زانو گذاشته بعضیها را نیامده حالا نیامدن شرایطش فراهم نشده یا تو حملة اول عدهای شهید شدن اصلاً امکان اینکه ابیعبدالله بیاد نبوده مرحوم سماوی میگوید هشت یا نه نفر را ابیعبدالله اومد بالای سرشون یا سرشون به دامن گرفت یا بالا سرشون حضور داشت وقتی به شهادت رسیدند یکی از اون کسانی که ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ سرش به دامن گرفته و این کاری که عرض میکنم فقط نسبت به او انجام داده و علیاکبر ـ علیه السلام ـ غلام ابیعبدالله است شخصی است به نام أسلم که البته اون چند تا غلام و از بردگان تو کربلا داشتیم جون بوده ایشون بوده افراد دیگهای بودند این شخصی است که غلام ترکی معروفه یعنی عربم نبوده اصالتاً ترک بوده و از کسانی است که در کاروان حسینی همراه ابیعبدالله اول ابیعبدالله بهش اجازة میدان نداد فرمود: برگردد أنت فی حل فی إذن منی من به شما اجازه میدم برگردی قبول نکرد خیلی اصرار کرد خیلی التماس کرد خیلی از اباعبدالله خواهش کرد آقا بهش اجازه داد اومد میدان وقتی هم آمد میدان اسم خودش نگفت خودش به نام ابیعبدالله و غلامی ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ معرفی کرد امروز بریم امشب بریم در خانة این غلام ابیعبدالله از خدا بخواهیم انشاءالله ما هم همینطور لحظة آخر ابیعبدالله را ببینیم و جان بدیم ما هم همینطور لحظة آخر نمیگم سر ما را به دامن بگیره خودمو عرض میکنم من لایق نیستم اما نگاهمون به چهرة ابیعبدالله ـ علیه السلام ـ خب این سلامها یک جوابی داره ابیعبدالله سلام کسی را بیپاسخ نمیذاره یعنی میشه موقع جان دادن بگیم السلام علیک یا أبا عبدالله با نام ابیعبدالله خدا رحمت کنه مرحوم آیتالله حجت وقتی از دنیا میرفت دخترشون یه قدری تربت ابیعبدالله داخل آب ریخت داد به ایشون ایشون خورد گفت خدایا بدون آخرین چیزی که از این دنیا خوردم تربت ابیعبدالله بود آخر زادی من الدنیا تربة الحسین مرحوم آشیخ مرتضی حائری داماد ایشون بود میگه وقتی این تربت خورد مرحوم آیتالله حجت به هر حال حالشون نامساعد بود یه وقتی دیدم لحظات آخر یه نگاهی کرد صدا زد السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا أمیر المؤمنین به تمام ائمه سلام داد همه را دید و هی هم میفرمود: خوش آمدید تعبیر خوش آمدید در کلامش بود همین است خودشون وعده دادن وقتی افتاد روی زمین امام حسین صدا نزد مثل حر مثل حبیب اینا امام حسین صدا زدن بعضیها صدا نزد گفت بسمه همین قدر که آقام اجازه داد میدان برم کافی است من کیم که ابیعبدالله بیاد سرم را به دامن بگیره غرقه به خون غرق تیر و نیزه آرام سرش گذاشت رو خاک کربلا جان بده ولی اباعبدالله راضی نیست تو سرت رو خاک کربلا باشه آمد آمد نشست کنار بدن سر را بلند کرد رو زانو گذاشت تعجب کرد این غلام من که آقا را صدا نزدم کسی هم تو کربلا ندارم کی سر منو به دامن گرفته نه اکتفا نکرد به همین خم شد لبها را گذاشت به صورت غلام وقتی غلام چشماش باز کرد دید ابیعبدالله داره جان میده فقط یه جمله گفتش شهید شد من مثلی من مثلی وابن رسول الله خده علی خدی؛ آی دنیا کی افتخار منو داره پسر پیغمبر صورت رو صورتم گذاشت کی افتخار چی مدالی خدا به من داد
وضع خده علی خدی؛ بمیرم برات ابیعبدالله حاضر نشدی صورت این غلام رو خاک باشه و جان بده آمدی اربابانه سرش با کمال تواضع به دامن گرفتی اما کسی نبود تو گودی قتلگاه سر خود ابیعبدالله را از رو زمین برداره وضع خده علی رمل و التراب؛ صورت را رو خاک کربلا گذاشت چرا چرا آمد یک کسی آقا یک وقت متوجه شد یک کسی آمده اما نه کنار ابیعبدالله نه بیاد سر را به دامن بگیره دید رو سینة ابیعبدالله و الشمر جالس علی صدره.
🏴 صلی الله علیک یا أباعبدالله
.