ازدواج دختربچه سال به نام دلارام با مرد42ساله😱 🍃بچه سال بودم که شوهرم دادن از مدرسه که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه مامانِم تو پذیرایی نشسته بودن دو تا وشگون ریز ، از لپ هام گرفت تا گل بندازه تا اومدم گریه کنم گفت : هیس ، خواستگار آمده خواستگار احمد آقا،چهل‌و دو سالش بودومن بچه‌سال. ُگفتم : من از این آقا می ترسم ، سنش زیاد بود گفتند : هیس ، شگون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره مجبور شدم به حرفشون گوش بدم رفتیم در اتاق... 🔴ادامه داستان 👈 باز شـــــــــود🔴