برادر معتادم بخاطر فقر منو به همسایه ی زشت و‌پولدارمون وعده داد..😔 ولی در کمال ناباوری منو به عقد برادر معلولش درآورد..برادر بزرگش هرروز وادارم میکرد که همراه همسر معلولم برم پارک و یک ساعت همسرم رو اونجا تنها رها کنم و برگردم خونه... دلیل این کارش رو نمیدونستم،یه روز تصمیم گرفتم پشت یکی از درختها پنهان شم تا ببینم قضیه از چه قراره..بعد از نیم ساعت همسر معلولم از سرجاش....👇👇👇😳😳 https://eitaa.com/joinchat/3774546023C9672a28a67 👆😱