🔥شروع جنجالی رمان گذر از غم🔥 -یعنی الان میخوای بگی لپای گلی رز و این ساکت شدن یهویش اصلا ربطی به باغ رفتن تو و کشوندن رز توی باغ نداره😏 کلافه دستی به موهام کشیدم و با شرم گفتم: -عزیز...😢 -فکر نمی کردم یه روز طاهای مظلوم و بچه مثبت دختر مردم رو بزور بکشونه توی باغ و.... بین حرفش پریدم: -عزیز ترو خدا....😰 ابروی بالا انداخت و گفت: -خوبه حالا هول شدنت واسه چیه توکه کارت رو کردی😏 دوباره نالیدم: -عزیز کاری نکردم .. -یعنی باور کنم؟ -خوب حالا نخوردمش که فقط یه کم.... بین حرفم پرید و با یه پس گردنی گفت: - ساکت شو خیره سر اه ...اه تو کی این همه بی حیا شدی پسر ؟! - عزیز باور کن من پسر خوبی بودم و کارش نداشتم خودش اذیت می کنه...منم مردم کم آوردم دیگه میگی چکار کنم.. 💢💢💢💢💢 بیا ببین دختره چه بلای سر پسر مذهبی میاره🙈🙈 https://eitaa.com/joinchat/532545617C7359bca3a7