اقاجان تورو خدا ولم کنید من نمیحوام زن ارباب بشم خفه شو باید زن ارباب بشی .. -نه اقاجان نمیخوام زن ارباب بشم اون جای پدرمه.. اق خودش رو کشید جلو و چنگش موهامو گرفت جیغی کشیدم. اقاجان با عصبانیت گفت : -جیغ نزن دختره بی ابرو جیغ نزن که بد باهات رفتار می کنم. همون موقع در بازشد وسایه ی مردی افتاد. از دیدنش واهمه برم داشت بااو ن ابروهای پربشت بهم زل زده بود. دسیت به سبیلش کشید باید زن این میشدم!!؟ خودم رو عقب کشیدم. چشم هاش براق بود. حالت تهوع بهم دست داد فکر اینکه زن این مرد بشم پشتم رو لرزوند.. https://eitaa.com/joinchat/2417229931C6a919b2a13