پیر غلام مشکی پوش استان حسینی ، حاج تقی شریعت زنجانی رضوان الله علیه ( شهر زنجان ) احیاگر شعائر حسینی حاج تقی شریعت ، از اولیا الهی گمنام معاصر در شهر زنجان بودند. بر سنگ مزار همه کس نام نویسند من گمشده ی عشق توام نام ندارم حکایت ، پیراهن سیاهی که حضرت زهرا سلام الله علیها برای حاج تقی شریعت دوخته بودند : وقتی در ایام حاج کنار کعبه شرطه های سعودی اورا مجبور به در آوردن لباس مشکی میکنند و با او درگیر میشوند در اثر ضربات بیهوش میشود و به بیمارستان منتقل میگردد. در بیمارستان لباس او را تعویض میکنند ؛ وقتی حاج تقی به هوش می اید ، لباس مشکیش را طلب میکند ، ولی پرستارها به او میگویند لباست را دور انداختیم. حاج تقی ناراحت میشود و با گریه به خواب میرود و در عالم رویا امام حسین علیه السلام را میبیند و امام ع علت ناراحتیی حاج تقی را میپرسند. حاج تقی میگوید : آقاجان نذر کرده بودم تمام عمر در غم شما مشکی تن کنم ، ولی امروز به اجبار آنرا از من گرفتند. آقا میفرمایند : ناراحت نباش از این به بعد این لباس مشکی که مادرم برایت آماده کرده را بر تن کن و لباسی به او میدهند. این لباس تا روز آخر در حسینیه شریعت ماند و همراه حاج تقی دفن شد... . حاج تقی وصیت کرده بود به جای کفن ، او را مثل اربابش در حصیر بپیچند. حکایت دیگری از مرحوم حاج تقی شریعت : شخصی ثروتمند در تبریز در محله اهراب بود که ، زمانه کاری کرد که فقیر شد ، میگفت: تو خیابون به هرکس سلام میکردم روش رو ازم برمی گردوند ، خیلی دلم شکسته بود . رفتم هیئت ، یکی از دوستام بهم گفت برو زنجان پیش یک دیونه ، حالت رو بهتر میکنه . سوار اتوبوس شدم اومدم زنجان ، پرسان پرسان ادرسش رو بدست اوردم . در رو که باز کرد گفت : بیا تو  ، جریان رو گفتم ، رفت تو فکر. بعد رفت از کمد یک پیراهن سیاه در اورد داد بهم ، گفت : اینو بپوش خود ارباب کارهات رو درست میکنه ، میگه اومدم یواش یواش کارم رونق گرفت ، ثروتم از قبل هم بیشتر شد ، همش هم برکت پیرهن سیاه ارباب و تاثیر نفس حاج تقی شریعت  بود ،  از اون موقع عاشقش شدم... گوهر معرفت https://eitaa.com/joinchat/3987931191C79e041da6b