به امید ایجاد یک پاتوق فرهنگی جدید پایین خیابان شانزده آذر، چند مغازه آجر سه سانتی بود که یکی‌ش تابلوی سوره مهر داشت. آنجا شاید اولین پاتوقی بود که برای خرید کتاب و مجله از همان دوره دبیرستان حداقل هفته‌ای یکبار می‌رفتم. با اتوبوس از یاخچی‌آباد می‌آمدم نازی‌آباد و بعد خط عوض می‌کردم و خودم را می‌رساندم انقلاب و چند ساعتی لای کتاب‌ها وول می‌خوردم. آنجا را چند سال بعد خراب کردند و خدا می‌داند چقدر غصه‌ام شد. بعدتر فروشگاه جمع و جوری به اسم کتاب صریر شد پاتوق که آنجا را جور دیگری خراب کردند! گفتند چه معنی دارد روی یک کتابفروشی اسم یک ناشر باشد ولی کتابهای همه ناشران را بیاورد! بعد دلم خوش شد به کتابفروشی معارف که آن هم جابجا شد و رفت زیر پل کالج و از مرکزیت افتاد. بعد از آن چند جوان کتاب‌خوان و کاردرست فروشگاه کیهان را دست گرفتند و یک پاتوق جاندار درست کردند برای ماهایی که خراب کتاب بودیم. بعد ترنجستان... و کتابستان... و بعد اسم... بعضی از اینها هنوز هستند و چشم و چراغ راسته انقلاب‌اند. بعضی جابجا شده اند و بعضی از رونق افتاده‌اند و بعضی هم دیگر خبری ازشان نیست. اما حالا من و امیرحسین ثابتی تلاش کردیم یک پاتوق به این فهرست اضافه کنیم. امیرحسین چند سالی بود که ویدئوها و کتابفروشی حافظه تاریخی ایرانی را راه‌انداخته بود. جای کوچکی بود در خیابان مظفر. حالا آوردیمش روبروی سردر دانشگاه تهران و یک کافه نقلی هم زدیم تنگش. امید داریم این کافه کتاب، پاتوقی شود برای اهالی کتاب و فکر و فرهنگ. چند وقتی بود چراغش را روشن کرده بودیم و درش را باز اما کسری‌هایی داشت که حالا تقریبا برطرف شده. پس، از شنبه دوازده آبان رسمی‌تر شروع به کار ‌می‌کنیم و غروب همین روز که شب سیزده آبان می‌شود یک برنامه شعرخوانی ضدآمریکایی داریم و فردایش که شام سیزده‌ آبان است نشست جشن امضای کتاب ایستگاه خیابان روزولت را و صحبتهای نویسنده‌اش درباره ماجرای تسخیر لانه جاسوسی. دعا کنید چرخش برایمان بچرخد و خیرش به جبهه فرهنگی انقلاب برسد و چراغش برای اهالی کتاب نور چشم باشد. چشم به راهتان هستیم... ماهبندان | محمدرضا شهبازی https://eitaa.com/joinchat/1672544327Ce9f226d35a