💢ما و ضرورت ایجاد بازدارندگی در مقابل رژیم صهیونیستی(۱) خبر ترور و شهادت اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس به خودی خود متاثر کننده است اما زمانی خبر تکان دهنده می‌شود که این ترور در تهران یعنی قلب پایتخت مقاومت رخ داده باشد. به مانند همیشه شواهد، اخبار مستند، متقن و کافی در مورد چگونگی حادثه منتشر نشده است اما ابعاد مختلف این حادثه تلخ نیازمند واکاوی است. اولین بعد مسئله، نظری موشکافانه به ابعاد امنیتی حادثه است. هر چند این بعد وظیفه دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی است و سویه خبری و عمومی ندارد. در دنیا نیز مرسوم نیست که مسائل امنیتی به صورت عمومی گزارش گردد. هنیه جهت شرکت در مراسم تحلیف رییس جمهور جدید ایران به ایران سفر کرده است. واضح است که رصد تحرکات هنیه در قطر، ترکیه و... برای سرویس جاسوسی بیگانه(اعم از اسراییل، ام‌آی۶ و سیا) پنهان نبوده است. از سویی خود سفر نیز محرمانه نبوده است. در نتیجه این سرویس‌ها از سفر هنیه مطلع بوده‌اند. حضور مرحوم هنیه در مراسمات مختلف روز تحلیف نیز مسئله‌ای پنهان نبوده است. اما موضوع از اتمام دیدارهای رسمی و ‌انتقال مرحوم هنیه به اقامتگاه وی صورتی دیگر می‌گیرد. باید روند انتقال مرحوم به اقامتگاه مورد بررسی قرار گیرد و مشخص گردد اصول حفاظتی و امنیتی رعایت شده است یا خیر؟ آیا محل اقامت از گذشته و به دفعات مورد استفاده بوده یا تنها برای همین مورد انتخاب گردیده است؟ چرا این محل انتخاب شده است که اشراف به آن از اطراف وجود داشته است، آن هم در شرایطی که نسل جدید موشک‌های ضد زره و پهپادهای انتحاری توسعه خیره ‌کننده‌ای داشته‌اند و کل میدان‌های جنگی و عملیات‌های تروریستی را متحول کرده‌اند. ساختمانی چند طبقه که به راحتی می‌تواند سیبل حملات باشد. باید منشاء درز اطلاعات محل اقامت مشخص گردد که آیا منشاء نفوذ فردی بوده یا جاسوسی الکترونیک و فنی؟ افراد در جریان موضوع چه کسانی بوده‌اند و ارتباطات چند روزه و ماهانه آنها بررسی گردد؟ همچنین ارتباطات آنتن‌های تلفن همراه منطقه مورد بررسی قرار گیرد. حمله دقیقا چگونه و توسط چه سلاحی انجام گردیده است؟ چنانچه حمله تروریستی توسط موشک، پهپادهای کوچک یا کوادکوپترهای تجاری انجام شده است محل استقرار مرکز فرمان یا موضع آتش کجا بوده است؟ شکی نیست که کشور ما نه تنها دستگاه امنیتی و اطلاعاتی توانمندی دارد بلکه از دستگاه حفاظت اطلاعات و ضد جاسوسی مستحکمی نیز برخوردار است. نباید بررسی چنین مواردی به تغافل واگذار گردد و این رخداد نیز از نگاه تیزبین این دستگاه‌ها دور نخواهد ماند. همچنین باید واقع‌بین بود که درصدی رخداد عملیات تروریستی در هر کشوری قابل پذیرش است و امکان مبارزه مطلق با آن وجود ندارد. به خصوص با توسعه فناوری‌های ارتباطی عمومی(که متاسفانه در کشور ما ساماندهی نیز نشده است) و توسعه شبکه‌های جاسوسی و ترور سلولی و پدیده «گرگ تنها» مبارزه با تروریسم سخت‌تر نیز گردیده است. به این معنا که باید مجاهدت و سختی عزیزان امنیتی و اطلاعاتی نیز مد نظر ما باشد. بعد دیگر حادثه تبعات آن بر مسئله امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن کل محور مقاومت است. اسراییل در چند دهه‌ گذشته اقدام به ترور دانشمندان و سپس فرماندهان موثر ایرانی کرده است. اما مشخصا از دهه گذشته سطح برخورد امنیتی اسراییل روند افزایشی محسوسی پیدا کرده و محدود به رده‌های پایین نمانده است. ترور دانشمندان هسته‌ای به ترور شهید فخری‌زاده ختم شده است. بی‌شک اسراییل در ترور سردار شهید سلیمانی شریک و همراه آمریکا بوده است. پس از ترور تلخ شهید سلیمانی سطح منازعه مداوم افزایش یافته است و از ترور در کشور ثالث(مانند سوریه، لبنان و عراق) و در سکوت، به ترور توسط نیروی نظامی و هدف قرار گرفتن علنی سفارت ایران در سوریه ختم شده است. در همین برهه زمانی یکی از مقامات ارشد حزب الله لبنان در ضاحیه بیروت(یعنی پایتخت مقاومت لبنان) نیز مورد هدف قرار گرفته و سپس رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در تهران مورد ترور قرار می‌گیرد. این بار تروری در خاک ایران. اسراییل خواسته یا ناخواسته سطح منازعه و ‌توازن را بر هم زده، افزایش داده و این بار مستقیما به خاک ایران تعرض کرده است. فارغ از اینکه این تجاوز -همانگونه که رهبری امر کرده‌اند- باید پاسخی دردناک دریافت کند؛ پاسخ یا پاسخ‌های مورد نظر باید بازدارندگی در سطح ملی و‌ منطقه‌ای را محقق و به شدت افزایش دهد. روند منازعه افزایشی ماشین جنگی و ترور اسراییل باید یکبار برای همیشه متوقف شود.