پیام وارده از یکی از دانش آموختگان شریفی:
زمانی مهندس ها و پزشک ها جا به جای مملکت، مدیر و تصمیم گیر بودند، چون مملکت به بچه های نخبه می گفت مهندسی و پزشکی، تنها رشته های تاثیر گذار و آینده دارند. تا اینکه بلاخره عده ای آمدند و گفتند مهندس را چه به سیاستگذاری و غیره... اقایون تصمیم گیر از مدیریت و اقتصاد و علوم سیاسی و جامعه شناسی را مثل مهندسی علم وارداتی کردند. و خواستند مدیر تربیت کنند با رشته های مرتبط همانقدر کور کورانه که مهندسی را وارد کردند ، تصمیم گرفتند مدیرها باز هم فقط تقلیدی، رشته های به ظاهر مرتبط داشته باشند. مدیرهای آینده باید عنوان نخبگی بدوش بکشند، با همان ذهنیت قدیمی و پوسیده، رفتند سراغ مهندس های رتبه برتر کنکور و دانشجوهای فنی. لازم بود ظاهر موجه و مذهبی داشته باشند، گرایشات مذهبی توسط برخی موسسات معنویت گرای معلوم الحال و توسط طلبه های سابقا مهندس، که کم کم حلقه های دینی در دانشگاه ها برگزار می کردند، ظرف مدت کوتاهی در بسیاری بچه ها که عناد خاصی با مذهبی ها نداشتند ایجاد شد. مرحله بعد سوق دادن دستوری بچه های مهندسی خوانده، به رشته های علوم انسانی بخصوص مدیریت، اقتصاد و سیاست گذاری... . با تشویق و ایجاد انگیزه های وطن دوستانه، اینکار هم صورت گرفت در صورتی که لزوما هیچ انگیزش و جوشش درونی که حاصل مطالعه خود شناسی و حتی گشت و گذاری در دنیای واقعی باشد، نداشت. همانجور که روزی مهندسی برای بچه ها برند شد. بعد از آن به نحو دیگری قرعه به نام مدیریت و اقتصاد و امثالهم افتاد... و مهاجرت های رشته ای شروع شد . و در این بین حتی نیم نگاهی به بچه های سرشار از استعداد که سالها در رشته های علوم انسانی عمر گذرانده بودند، نشد و دغدغه ای هم در موردشان وجود نداشت. این جوانان با کوله باری از نخبگی و یک به اصطلاح تیزی و زیرکی خیلی زود و با ادعای فراوان مدرک این رشته ها را گرفتند. این رشته ها گرچه تیز بینی لازم داشت اما عمق فکری و ریزبینی خاصی لازم داشت که هرگز بچه های مهندسی خوانده حتی فرصت کسب آن را نداشتند. و البته همیشه استثنا وجود داشته و دارد.
برای مدیر شدن ، مدیری که جایگزین پدرخوانده های سیاسی امروز باشد، مدرک از دانشگاه خارج بسیار مورد نیاز است. زمین تا آسمان بین اپلای کردن یک دانشجوی نخبه ی مهندسی یا ریاضی و فیزیک فاصله است با اپلای کردن این مدیران در حال کسب همه ی مدارج لازم...اینجا مبدا و مقصد مشخص است. قبل از رفتن جای افراد معلوم است و بعد از برگشتن هم ماموریت معلوم دارند. اگر یک نخبه المپیادی با چند مدال جهانی یک سالی برای گرفتن پذیرش از ام ای تی معطل شود. یک دانشجوی منتخب رشته ی اقتصاد بعد از ۳ ترم خواندن ، ترم بعد مشغول جمع اوری لوازم مهاجرت هست و لزوما نیاز به مقالات متعدد ،کار با اساتید مختلف و سرشناس، ریکام های متعدد ....نیست. نیاز هست به ریکام ادم های خاص که لزوما وجهه ی اکادمیکشان به تنهایی مطرح نیست. این را هر کسی که از نزدیک چند پروسه ی پذیرش گرفتن را مقایسه کند، متوجه می شود.
و اینگونه مدیران نسل بعدی جمهوری اسلامی با تمام مدارج لازم به جامعه عرضه می شوند، از ظاهر الصلاح بودن، نخبگی، مدرک از دانشگاه معتبر خارجی و رشته ی مرتبط....
عناوین و درجاتشان دهان هر منتقدی را باید ببندد، حتی اگر با درجه نخبگی بسیار بالاتر تحصیل کرده پست دکتری داخل و با رشته و تخصص مرتبط داشته باشیم که لزوما نمی توانیم روی کارکرد سیاسیشان حساب کنیم... آنها را این روزها حتی سخت...هیات علمی می کنند.
چقدر مدیران نسل اولی برای تربیت جانشین مطمئن برای خودشان زحمت کشیدند....
پن: من خودم دیپلم ریاضی دارم
💠
@h_abasifar