#دلنوشته
اِکوی هیئتمون یه اِکو چنگ معمولی بود
خودمون باند هارو کول میکردیم تو سرما و گرما
ازین خونه به اون خونه
روضه میگرفتیم
نه جمعیت نه تبلیغات نه های و هوی
خلاصه که دنیایی داشتیم با همین مجالس
وَ الان اعتراف میکنم که حسرت اون روزا وَ عمر رفته رو میخورم که کاش میتونستم بهتر نوکری کنم واسه آل الله
وَ صد حیف که نشد اونی که باید میشد
امید دارم به لطف خدا و اهل بیت علیهم السلام
وَ دعای شهدا
آخرش خوب تموم بشه
اگر یادتان بود و باران گرفت
دعایی به حال بیابان کنید
برادرتان :
#امیر_عباسی
🔴✅ کانال رسمی و غیر رسمی 👇
https://eitaa.com/h_amirabbasi